فهرست مطالب
اگر می خواهید درک بیشتری از زندگی در قرون وسطی داشته باشید، باید درک کنید که ساختار حکومت چگونه بوده است. قرون وسطی زمان آشفتگی بزرگ بود و یک قدرت در حکومت در قرون وسطی عالی حکمفرما بود.
حکومت در قرون وسطی را می توان به سه دسته تقسیم کرد - اولیه، عالی، و اواخر قرون وسطی. دولت در هر دوره متفاوت به نظر می رسید. در اواخر قرون وسطی، سلطنتهای مستقر در سراسر اروپا وجود داشت.
من توضیح خواهم داد که چگونه ساختار حکومت در قرون وسطی تغییر کرد، بنابراین میتوانید ببینید که در رنسانس کجا شروع شد و به کجا ختم شد. ما همچنین در نظر خواهیم گرفت که کلیسا چه نقشی در حکومت ایفا کرد و چگونه سیستم فئودالی بر حکومت قرون وسطی تأثیر گذاشت.
فهرست مطالب
ساختار دولت در قرون وسطی چگونه بود؟
دولت در قرون وسطی تغییرات زیادی کرد. قرون وسطی را می توان به سه زیرمجموعه تقسیم کرد:
- اوایل قرون وسطی (476 – 1000 میلادی)
- قرون وسطی عالی (1000 – 1300 میلادی) <8 اواخر قرون وسطی (1300 - 1500 پس از میلاد) [3]
قرون وسطی هیجان انگیز است زیرا از آغاز تا پایان قرون وسطی تغییرات زیادی کرده است. بیایید ببینیم که چگونه دولت در سه دوره قرون وسطی تغییر کرد تا ساختار حکومتی آن زمان را بهتر درک کنیم.
دولت در اوایل میانهقرون
دوره قرون وسطی پس از سقوط امپراتوری روم غربی در سال 476 آغاز می شود [2]. امپراتوری روم غربی تلاش کرد تا اروپا را کنترل کند و تقریباً در تمام کشورهای اروپایی که امروز میشناسید جای پایی داشت. از آنجایی که بسیاری از کشورها علیه حکومت روم شورش کردند، در زمان فروپاشی امپراتوری روم غربی، برخی از رهبران در اروپا حضور داشتند.
اما پس از فروپاشی امپراتوری روم غربی، بسیاری از مردم اروپا برای قدرت جنگیدند. مردمی که زمین بیشتری داشتند قدرت بیشتری داشتند و بسیاری از زمین داران خود را ارباب می دانستند.
پادشاهان در اوایل قرون وسطی منصوب شدند. آنها ادعا می کردند که از طرف خداوند برای اتحاد و حکومت بر کشور انتخاب شده اند و اغلب برای مقام پادشاهی با دیگران می جنگیدند. ادعای یک پادشاه برای تاج و تخت شکننده بود، و او باید وارثانی می آورد و ثابت می کرد که او واقعاً پادشاه برحق تاج و تخت است.
بسیاری از مردم برای عنوان پادشاه می جنگیدند، بنابراین پادشاهان مختلف زیادی در داخل وجود داشتند. دوره کوتاهی در آغاز قرون وسطی. علاوه بر این، مهاجمان خارجی بیشتر اوقات امنیت موقعیت پادشاه و امنیت کشور را تهدید می کردند.
به عنوان مثال، اندکی پس از سقوط امپراتوری روم غربی، پادشاهی های کوچکی که به نام آنگلز و ساکسون شناخته می شدند، برای آنها می جنگیدند. قدرت ایجاد انگلستان زمانی که وایکینگ ها به آنها حمله کردند [1]. بنابراین، علاوه بر جنگ با همسایه خود برای قدرت، باید از سرزمین های خود نیز دفاع می کردیدمهاجمان خارجی
همچنین ببینید: زندگی روزمره در مصر باستانبنابراین در آغاز قرون وسطی واقعاً یک سیستم دولتی رسمی در اروپا وجود نداشت. دستور روز بیشتر در مورد به دست آوردن زمین ها و قدرت بیشتر و مبارزه برای رسیدن به قله بود. نظام حکومتی شروع به شکل گیری کرد اما واقعاً در قرون وسطی ظاهر شد.
دولت در قرون وسطی بالا
در قرون وسطی بالا (1000 - 1300 پس از میلاد)، قدرت دولتی مشخص تری در اروپا وجود داشت. در این زمان، یک پادشاه منصوب شد و ادعای او توسط کلیسای کاتولیک روم مشروعیت یافت. با حمایت کلیسا، به یک پادشاه قدرت اعطا شد تا بر سرزمین ها و مردم کشورش حکومت کند.
پادشاهان در قرون وسطی مردمی جاه طلب بودند و اغلب برای سرزمین و قدرت بیشتر می جنگیدند. بنابراین آنها سربازانی را برای تسخیر سرزمین ها و تسلط خود به سرزمین های دیگر فرستادند. موقعیت پادشاه هنوز شکننده بود، اما کلیسا مجبور بود از سلطنت رقیب برای سرنگونی سلطنت حمایت کند.
کلیسای کاتولیک رومی بیشترین قدرت را در قرون وسطی داشت [5]. پاپ مشاورانی را برای پادشاه منصوب کرد و راهبان و کشیشان اغلب مدیریت امور مالی پادشاهی را بر عهده داشتند. کشیشان همچنین به عنوان باجگیر و نویسنده برای پادشاه خدمت می کردند. این بدان معنی بود که کلیسا از کارهایی که پادشاه انجام میداد و نحوه حکومت او بر قلمرو خود آگاه بود.
همچنین به این معنی بود که کلیسااگر او دیگر به کلیسا وفادار نبود با ادعای انتخاب پادشاه جدید توسط خدا، میتوانست یک پادشاه را از قدرت برکنار کند. کلیسا اغلب بیان می کرد که پادشاه فعلی بهترین منافع مردم را در نظر نمی گیرد و او پادشاه بدی است.
کلیسای کاتولیک رومی قدرتی برابر، اگر نگوییم بیشتر از سلطنت در قرون وسطی بالا داشت، و کشیشان اغلب از این قدرت برای به دست آوردن قدرت و پول بیشتر استفاده می کردند. یکی دیگر از سیستم های حکومتی که در قرون وسطی بالا بازی می کرد، سیستم فئودالی بود [1].
سیستم فئودالی سیستم حکومتی را در قرون وسطی توصیف می کند، جایی که پادشاهان به نجیب زادگان زمین می دادند. این بزرگواران سپس دهقانانی داشتند که زمین ها را کشاورزی می کردند. دهقانان در ازای کار خود مسکن دریافت می کردند و در صورت تهاجم از آنها محافظت می شد [4].
بسیاری از این زمینداران به عنوان مشاور پادشاه نیز خدمت می کردند که به حفظ موقعیت آنها کمک کرد و به پادشاه بینش بهتری نسبت به نیازهای مردم و موقعیت خود داد. البته بسیاری از نظام فئودالی سوء استفاده کردند و با دهقانان خود بد رفتار کردند. این صرفاً مسئله زمان بود که نظام فئودالی زیر سؤال می رفت و جایگزین می شد.
حکومت در اواخر قرون وسطی
در اواخر قرون وسطی، حکومت و نظام فئودالی در اروپا به خوبی تثبیت شده بود. با این حال، در آن زمان مشکلات زیادی در اروپا وجود داشت، زیرا تغییرات آب و هوا باعث قحطی بزرگ شد. راجنگ 100 ساله بین فرانسه و انگلیس نیز به این معنی بود که سربازان و دهقانان شکوفا نمی شدند [3].
مردم گرسنه و ناامید خواهند بود. آنها شروع کردند به این احساس که کلیسا و سلطنت منافعشان را در دل ندارند و تنش ها در سراسر اروپا افزایش یافت. جنگهای صلیبی در قرون وسطی نیز قابل توجه بود و در اواخر قرون وسطی ادامه یافت.
اما یک رویداد به طور کامل سیستم فئودالی، قدرت کلیسا و سیستم حکومتی را در اروپا در اواخر میانه تغییر داد. سنین آن رویداد طاعون بوبونیک یا مرگ سیاه بود [3]. طاعون بوبونیک بیماری است که قبلاً برای اروپاییان ناشناخته بود، اما تخمین زده می شود که 30٪ از جمعیت اروپا را در عرض 3 سال از بین برد [2].
ناگهان دهقانان زیادی در زمین های کشاورزی وجود نداشت. کلیسا بیشتر تسلط خود را بر جامعه از دست داد زیرا مردم احساس می کردند که در زمان نیاز آنها را رها می کند. پادشاهان باید ایمان مردم را به خود باز میگرداندند، و پس از طاعون بوبونیک، کل قاره باید بازسازی میشد. اکنون از نظر سلسله مراتب بالاتر از کلیسا قرار گرفته است. پادشاه مسئول مستقیم تشکیل کشور به صورت یک ملت وفادار به او و متحد در برابر مهاجمان خارجی بود.
نظام فئودالی هنوز پابرجا بود، اما مالکان باید به تاج و تخت مالیات می پرداختند.تابع قوانین و احکام شاه بودند. این کشور در اواخر قرون وسطی ثبات پیدا کرد که امکان وقوع رنسانس و اکتشاف بزرگ را فراهم کرد [3].
زمان زیادی طول کشید تا سیستم حکومتی در اروپا ایجاد و اجرا شود. قرون وسطی بنابراین، برای مدت طولانی، حکومت هر چه که پادشاه آن روز تصمیم می گرفت، بود. اما در قرون وسطی بالا و اواخر قرون وسطی، می توان ساختار مشخصی را در رابطه با حکومت آن زمان مشاهده کرد.
نقش کلیسا در حکومت قرون وسطی
![](/wp-content/uploads/ancient-history/316/i2qeg6rrtn.jpg)
تصویر با حسن نیت: flickr.com (CC0 1.0)
به طور خلاصه به نقش کلیسا در حکومت قرون وسطی اشاره کردم ، اما این موضوع مستحق بررسی بیشتر است. کلیسا در ایجاد و تأمین زمین در قرون وسطی نقش مهمی داشت. برای اینکه شخصی پادشاه شود باید از حمایت کلیسا و پاپ برخوردار باشد.
کلیسا اساساً دولت بود و در اوایل و قرون وسطی به عنوان حکومت عمل می کرد [5]. هیچ تصمیمی بدون اطلاع و نظر کلیسا گرفته نشد. پادشاه بر مردم قدرت داشت، اما کلیسا بر شاه قدرت داشت.
همچنین ببینید: جواهرات مصر باستاناگر کلیسا احساس می کرد که یک پادشاه دیگر به نفع کلیسا عمل نمی کند، کشیش می تواند با موقعیت پادشاه مخالفت کند، وممکن است پادشاه جدید منصوب شود. بنابراین، بسیار مهم بود که اگر پادشاه بخواهد در قدرت بماند، از توصیه و حکم کلیسا پیروی کند.
کلیسا در هر جنبه ای از تمام طبقات اجتماعی درگیر بود، به این معنی که بهترین بینش را نسبت به نیازها و نظرات هر فرد در یک کشور داشت. آنها می توانستند بهترین نصیحت را به پادشاه ارائه دهند که بیشترین سود را برای مردم داشته باشد.
متأسفانه برخی از سران کلیسا (پاپ ها و کشیشان) از قدرت خود سوء استفاده کردند و به سقوط کلیسای کاتولیک رومی در قرون وسطی کمک کردند. پس از طاعون بوبونیک، کلیسا بیشتر قدرت خود را بر پادشاه و مردم از دست داد و آنها هرگز نتوانستند این قدرت را دوباره به دست آورند [2].
فئودالیسم در قرون وسطی
علاوه بر کلیسا، اشراف و اربابان قدرت زیادی در قرون وسطی داشتند. اشراف زادگان در ازای عناوین خود، مجبور بودند برای رفتن به جنگ و به دست آوردن قلمرو بیشتر، سرباز و پول به پادشاه می دادند. اشراف نیز بر شاه نفوذ زیادی داشتند و هر چه مال و ثروت بیشتر داشتی صدایت در دربار بیشتر می شد.
نظام فئودالی تا قرون وسطی پابرجا ماند اما پس از طاعون بوبونیک نیز تغییراتی را تجربه کرد. ناگهان، دهقانان زیادی برای کشاورزی زمین ها یا خدمت سربازی وجود نداشت، که به این معنی بود که دهقانان تقاضای بیشتری داشتند [2].
آنها می توانستند دستمزد بیشتر و شرایط زندگی بهتر را مطالبه کنند. بسیاری از دهقانان کوچ کردندبه شهرها، جایی که آنها می توانستند محصولات خود را بفروشند و زندگی بهتری نسبت به مزارع اشراف زادگان کسب کنند. این گذار به دهقانان قدرت بیشتری داد و معیشت آنها تغییر کرد زیرا نجیب زادگان دریافتند که باید خواسته های مردم را برای ماندن در قدرت رعایت کنند.
انقلابها هنوز مدتی در اروپا باقی مانده بودند و تنها پس از دورههای رنسانس رخ میدادند. اما قرون وسطی زمینه را برای رنسانسی که قرار بود بیاید آماده کرد و سیستم حکومتی که در قرون وسطی پدیدار شد برای قرن ها باقی ماند.
نتیجه
دولت در قرون وسطی تغییرات زیادی کرد. از ناموجود بودن به مدیریت کلیسا تبدیل شد. در نهایت، ریاست حکومت بر عهده شاه و مشاورانش بود که متشکل از بزرگان و روحانیون بود. topic/government/The-Middle-Ages
تصویر سرصفحه: flickr.com (CC0 1.0)